اگر قبول داشته باشید که هرکسی بهنوعی فروشنده است و محصولی برای فروش دارد، میپذیرید که برای هر نوع فروشی نیاز به تبلیغ و اطلاعرسانی وجود دارد.
چه تولیدکنندهای باشید که محصولی برای فروش دارد یا صاحب کسبوکاری که خدمتی را عرضه میکند و یا حتی فردی که به دنبال برند سازی شخصی است به هر حال بهنوعی با بحث تبلیغات درگیر خواهید بود.
کتاب اعترافهای یک تبلیغاتچی نوشتۀ دیوید اگیلوی است که او را سلطان بیچون و چرای دنیای تبلیغات میدانند.
اگر میخواهید از تجربیات یکی از مطرحترین افراد در حوزۀ تبلیغات استفاده کنید و با استفاده از آن بهترین کمپینها را راهاندازی کنید و موفقترین تکنیکها را در کار خود به کار بگیرید توصیه میشود این کتاب را بخوانید. اگیلوی در این کتاب سعی کرده است چکیدهای از بهترین تجربیاتش را درزمینۀ تبلیغات در اختیار خوانندگان قرار بدهد.
ازآنجاییکه پیشنهادات مطرحشده از دل کار فردی بیرون میآید که به خلاق بودن و منحصربهفرد بودن شهره است، میتوان مطالب قابل تأمل و کاربردی فراوانی را از سطر سطر کتاب بیرون کشید و شگردهای فوقالعادهای برای شکل دادن به برترین کارهای تبلیغاتی را یاد گرفت.
این کتاب که مدتها در صدر پرفروشترین کتابهای دنیا قرار داشته و به چهارده زبان هم ترجمهشده است متنی موجز و بسیار کاربردی دارد که میتواند بهترین رهنمودها را به خوانندۀ مشتاق خود ارائه دهد.
کتاب حاضر در یازده فصل تنظیمشده است و در این فصول اصول پایهای برای تبلیغات بیان شده است. اینکه چطور یک بنگاه تبلیغاتی را اداره کنید، چطور مشتری پیداکرده و آن را حفظ کنید، چگونه درست تبلیغ کنید و آگهی تبلیغاتی بسازید، از مهمترین مضامین کتاب هستند.
پس خواندن این کتاب میتواند برای هر فردی که به نحوی با فروش و تبلیغات سروکار دارد مفید باشد. چراکه برای متمایز شدن در دنیای تبلیغات نهتنها شناخت اصول و قواعد آن لازم است بلکه نیازمند مهارتهایی است که فرد باید در خود و تیم کاریش تقویت کند تا به آنچه میخواهد به بهترین نحو ممکن برسد.
دیوید اگیلوی تلاش میکند پرده از مشکلاتی که تیم خودش و سایر افراد فعال در این حرفه درگیر آن هستند بردارد و به نحوی متفاوت به دنیای تبلیغات نگاه کند. اصول مطرحشده در کتاب به ما نشان میدهد که چرا تبلیغی میتواند باعث شود که فروش محصولی بهکل متحول شود و چرا تبلیغاتی هستند که به رغم تلاش زیاد و رعایت قوانین سفارش شده همچنان غیرمفید هستند.
ازآنجاییکه این روزها فعالیت در دنیای دیجیتال به بخش جداییناپذیری از فعالیت هر کسبوکاری تبدیلشده است، آشنایی با اصول حرفهای تبلیغات بیش از پیش حائز اهمیت است.
کتاب حاضر با ترجمۀ خوب خانم رویا گذشتی و توسط انتشارات سیته به چاپ رسیده است.
باهم بخشهای مهمی از کتاب را مرور میکنیم:
زدن چوب حراج به آنچه فروش مطلوبی ندارد از همه برمیآید ولی کار هرکسی نیست که جای یک محصول را در قلب مردم باز کند.
اگر به مشتری خدمتی ارائه کنی که بداند در هیچ جای دیگر مشابه آن را دریافت نخواهد کرد، هرگز به تو پشت نمیکند.
من کسانی را میستایم که سختکوشاند و کار را توی هوا میقاپند.
من همیشه کمترین تعداد افراد را در یک پروژه درگیر میکنم. بدین ترتیب اگرچه در ظاهر سیستم عریض و طویلی نداریم ولی در عوض یک کار عالی ارائه میدهیم و نتیجه بسیار رضایتبخش است.
هیچ کجا یک گروه خلاق و کارآمد نمیتواند آنچنان که باید و شاید از قابلیتهای خود استفاده کند. مگر اینکه رهبری آنها را یک مدیر مدبر و نیرومند به عهده گرفته باشد.
در تمام عمرم هرگز نخواستم کاری را قبول کنم که از عهدۀ انجام دادن آن برنمیآیم.
باید بتوانیم به محصولی که وظیفۀ تبلیغش را به عهده میگیریم افتخار کنیم. اگر نوعی همدلی حرفهای با کار وجود نداشته باشد نتیجه نمیدهد.
خیلی مهم است که برای کار خودمان حدومرز درستی مشخص کنیم. اگر در ارائۀ خدمات زیادهروی کنیم به دلیل ثابت بودن درصدی از سود، درواقع از سرمایه هزینه کردهایم.
همیشه از کسانی که در کار بازاریابی، به تبلیغات به عنوان یک عامل حاشیهای نگاه میکنند میگریزم.
من همیشه مشتری محصولاتی هستم که خودمان تبلیغ میکنیم. به عقیدۀ من اینها بهترین هستند و برای همین است که پذیرفتهام برایشان تبلیغ کنم.
اگر اعتمادم را نسبت به کیفیت محصولی از دست بدهم در هر مرحله از قرارداد که باشیم آن را لغو میکنم. چون حاضر نیستم چیزی را به دیگران پیشنهاد کنم که خودم قبولش ندارم. از نظر اخلاقی هم درست نیست وقتی همسرم تبلیغی را میبیند به او بگویم: «ولی تو یادت باشه هیچ وقت اینو برای خودمون نخر».
هرگز در کاری که در حیطۀ مسئولیت شما نیست دخالت نکنید چه کسی در خانهاش نگهبان دارد و خودش تا صبح بیدار میماند؟ با این کار ذوق همتیمیهایتان را کور میکنید.
تبلیغی تأثیرگذار است که مخاطب را به تفکر دربارۀ آنچه ما میخواهیم وادارد نه اینکه مجذوب خود تبلیغ شود.
هدف همۀ تبلیغها دادن یک قول وسوسهانگیز به مخاطب است.
تابهحال هیچکس از کار و تلاش زیاد نمرده است. سردرگمی روحی و بیانگیزه بودن است که انسان را نابود میکند.
همۀ ایدههای بزرگ یک روز جرقۀ فکری کوچک بودهاند.
مردم از کسی که یکبار از او دروغی شنیدهاند خرید نمیکنند.
به زبان آوردن چیزی جز حقیقت جایز نیست اما بهتر است به زبان دلنشینی بیان شود. باید چشم دیدن آنهایی را که از ما سر هستند داشته باشیم.
روح هر تبلیغ یک وعدۀ بزرگ است.
تبلیغ خوب و مناسب همان چیزی است که رضایت و تأیید مشتری را طلب میکند، فروش عالی به ارمغان میآورد و در حافظۀ مردم و عالم تبلیغات به عنوان یک اثر باارزش ثبت میشود.
نوشته اعترافهای یک تبلیغاتچی اولین بار در مدرسه نویسندگی. پدیدار شد.