بخش اول:
همۀ ما بیشک در دورانی از زندگی با شعر سروکار داشتهایم. از شعرهای کودکی مثل یه توپ دارم قل قلیه تا دبیرستان و حفظ کردن شعر برای کلاس و امتحان.
هنوز هم پیش میآید که گاهی به سراغ کتاب شعری میرویم و ابیاتی را زیر لب زمزمه میکنیم.
ممکن است بپرسید چرا شعر انقدر با لحظات ما آمیخته شده؟
وقتی زبان عادی و کلمات تکراری از بیان احساسات ما قاصر میشوند شعر خودش را نشان میدهد تا هم بتوانیم تجربیات و احساسات و دردها و رنجهای خود را ابراز کنیم و هم از عواطف دیگران بهرهمند شویم.
امیلی دیکنسون میگوید: «اگر کتابی بخوانم که تمام وجود مرا طوری سرد کند که با هیچ آتشی گرم نشود آنگاه شعر است»
وقتی شعر شاعران بزرگ را مرور میکنیم میبینیم دور از زندگی عادی و روزمرۀ ما نیستند و دلتنگیها، تنهاییها، شادی و غمها و حتی و خواب و آرزو و رؤیا در کلامشان جاری است.
اما سؤالی که اینجا پیش میآید این است که شعر با کلام عادی چه تفاوتی دارد و چیست که در همۀ دوران با ما همراه است؟
وُردوُرث میگوید: «شعر عبارت است از سرریز کردن ناگهانی احساسات نیرومندی که بهتدریج و بهآرامی انباشته شده است»
در لغت شعر به معنای دانش و فهم و ادراک است و عدهای اینطور تعریف میکنند: «کلامی موزون و مقفی که دارای معنی باشد.»
اما آیا هر نوشتۀ موزونی شعر است؟ یا هر کلام آهنگینی را میتوانیم شعر بنامیم؟
چیزی که شعر را از سایر نوشتهها متمایز میکند به تعریف دکتر شفیعی کدکنی آهنگ، عاطفه، خیال، زبان و شکل است.
همانطور که گفته است: «شعر گرهخوردگی عاطفه و خیال است که در زبانی آهنگین شکل گرفته باشد.»
ویکتور شِکلُوْسکی شعر را «رستاخیز کلمات میداند.» طوری که دهها سال پیش بیدل دهلوی گفته: «بیدل! سخنم کارگه حشر معانی است/چون غلغلۀ صور قیامت کلماتم»
شاید دوست داشته باشید بدانید شعر چگونه به همراه عاطفه و خیال از یک بیان عادی فراتر میرود؟
یا اینکه شاعر یک جملۀ معمولی ما را چطور میگوید که تا سالها ماندگار میشود؟
«دیشب، باران، قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچپچ کرد
چکچک چکچک…چکار با پنجره داشت؟»
در این دو بیت قیصر امینپور جملۀ ساده و معمولی «باران به شیشۀ پنجره میخورد» را با در هم ریختن و کم و اضافه کردن کلمات بیان کرده.
یا با همین موضوع حمید مصدق نوشته:
«وای!
باران، باران
شیشۀ پنجره را باران شست.
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟»
اینجا همان رستاخیز کلمات و کشف شاعرانه شکل میگیرد.
درواقع شاعر وقایع طبیعی مثل باریدن باران، آواز گنجشکها، کوهستانها و یا احساساتی چون غم فراق، جدایی از یار، دلتنگی و… را با تخیل ظریف شاعرانه بهگونهای دیگر بیان میکند.
«مادرم روی سرم قرآن گرفت
آیهها در پیش چشمم جان گرفت
ابرها از چارسو گرد آمدند
رفتم و پشت سرم باران گرفت»
اینجا هم اتفاق عادی و معمولیِ رفتن و بدرقه کردن، با تخیل شاعرانه ترکیب شده و دو بیت زیبای بالا را رقم زده.
بنابراین شاعر میتواند با نیروی تخیل سخن را از حالت عادی و گفتار معمولی خارج کرده و فراتر ببرد.
خیال از اصلیترین عناصر شعر است. اگر نیروی تخیل شاعر قوی نباشد هیچوقت نمیتواند پرواز کبوتر در آسمان را در قالب شعری زیبا بیان کند، یا با رقص کلمات قطرات باران را به تصویر بکشد.
در ادامه بهمرور برخی از مهمترین روشهایی که شاعر میتواند برای خیالانگیز کردن شعر خود به کار بگیرد میپردازیم.
تشبیه
تشبیه هستۀ اولیه و مرکزی خیال شاعرانه است.
به گفتۀ تقی پور نامداریان: «مرکز اغلب صورتهای خیال که حاصل نیروی تخیل شاعر است، تشبیه است و صورتهای ویژۀ خیال از قبیل تمثیل و استعاره و تشخیص و رمز و حتی گاهی کنایه یا صورتهای دیگر بیان که میتوان با توسعه آنها را نیز در دایرۀ تصویر قرار داد، در حقیقت از یک تشبیه پنهان یا آشکار مایه گرفته است. به همین سبب قدرت تخیّل شاعر تا حد بسیار زیادی در کشف پیوند شباهت میان اشیا آشکار میشود.»
دهخدا در تعریف تشبیه نوشته: «مانند کردن چیزی به چیزی با لفظ کردن و دادن مستعمل.»
«دل صنوبریم همچو بید لرزان است/ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست»
در این بیت حافظ بین «دل» و «درخت بید» شباهتی را کشف و بیان کرده است.
اگر دقت کنیم در گفتگوهای روزانه نیز از تشبیهات زیادی استفاده میکنیم.
«قلبش مثل سنگ است»
«دلم مثل سیر و سرکه میجوشد.»
هر تشبیه چهار جزء اصلی دارد بهاینترتیب:
مُشَبّه: دل صنوبریم که به بید تشبیه شده در اینجا مشبه است.
مُشَبّهُ به: بید که دل صنوبری به آن تشبیه شده است.
وجه شبه: لرزان بودن. صفتی که هم در دل و هم بید وجود دارد.
ادات تشبیه: این شباهت را بیان میکند. در اینجا «چو».
اگر در نوشته یا شعری تشبیه اتفاق بیفتد باید بتوانیم این چهار رکن اصلی را پیدا کنیم.
بااینحال برای زیبایی بیشتر یا بنا بهضرورت ممکن است شاعر یکی یا دو تا از این ارکان (ادات یا وجه شبه) را حذف کند.
شفیعی کدکنی میگوید: «حذف ادات که اندکاندک تشبیه را به استعاره نزدیک میکند، عاملی است برای پرتأثیر کردن و نیرو بخشیدن به تشبیه، زیرا غرض اصلی عینیت بخشیدن به دو چیز مختلف است و چون ادات حذف میشود عینیت محسوستر و دقیقتر بیان میشود.»
به بیت حافظ برگردیم:
«دل صنوبریم همچو بید لرزان است/ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست»
در مصرع دوم «قد و بالای دوست» مشبه، «صنوبر» مشبهبه و «چون» ادات تشبیه است اما وجه شبه که «بلندی» است حذف شده.
دقت کنید وجه شبه و مشبهبه هر چه جدیدتر و نوتر و کمتر شنیدهشده باشند زیبایی و خیالانگیزی بیشتری دارند و ارزشمندتر هستند.
سیروس شمیسا دربارۀ اهمیت وجه شبه میگوید: «وجه شبه مهمترین مبحث تشبیه است چون جهانبینی شاعر و وسعت تخیل او را نشان میدهد و از طریق وجه شبه است که متوجه نوآوری و تقلید یک هنرمند میشویم.»
قیصر امینپور میگوید: «خرمای خوزستان من، خندیدن تو»، خنده را از لحاظ شیرینی نه به قند که همهجا میشنویم که به خرما تشبیه کرده است.
یا منزوی که در شعر خود «سیبِ نقرهای ماه» یا «باغِ خستۀ عشق» را دارد.
گاهی تشبیه بهصورت ترکیب اضافی نوشته میشود که در آن فقط مشبه و مشبهبه حضور دارد. به این ترکیبها «تشبیه فشرده» یا «اضافۀ تشبیهی» میگویند و در مقابل تشبیه گسترده (تشبیهی که منحصر به ترکیب اضافی نبوده و وسعت خیالپردازیهای شاعرانه در آن محدود نباشد) قرار میگیرد.
مانند: «چشمۀ مهتاب»، «سنگ عشق»، «چراغ دل»، «رشتۀ زلف»، «خنجر برگ» و…
تشبیه انواع و اقسام گوناگونی دارد مثل تشبیه مضمر، مرکب، خیالی، مفروق، مطلق، ملفوف و… اما در این بخش همین مقدار کافی است. در آینده به انواع تشبیه نیز خواهیم پرداخت.
تمرین اول:
اگر دوست داشتید در نمونه شعرهای زیر تشبیه و ارکان آن را پیدا کنید یا اگر رکنی حذف شده سعی کنید آن را حدس بزنید:
«چه چیز داری با خویشتن که دیدارت
چو قلههای مهآلود محو و رؤیایی است»
حسین منزوی
«همچو گلبرگ تری هست وجود تو لطیف
همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش»
حافظ
«کعبهام مثل نسیم
میرود باغ به باغ
میرود شهر به شهر…»
سهراب سپهری
«نام تو
یک ساقۀ ترِ گندم
یک قاچِ سیب
یک برگ سبز نارنج…»
منوچهر آتشی
تمرین دوم:
سعی کنید با توجه به وقایع و اشیاء اطراف خود چند اضافۀ تشبیهی بسازید. سخت نگیرید لزومی ندارد حتماً شاعرانه و خیلی خیالانگیز باشد. این تمرینی است برای رسیدن به نوشتههای خیالانگیز.
برای مثال:
بارشِ ستاره.
تمرین سوم:
اضافههای تشبیهی زیر را به سلیقۀ خود به تشبیه گسترده تبدیل کنید. هر چه خلاقیت بیشتری خرج کنید به تشبیه زیباتری میرسید.
کشورِ دل، دریای چشمت، خار غم.
در بخشهای بعدی به بررسی سایر صور خیال میپردازیم.
نویسنده:
زهرا شریفی
نوشته مهمترین عنصر خیال و تصویرسازی در شعر اولین بار در مدرسه نویسندگی. پدیدار شد.