کارگاه طنزنویسی قسمت ۴
نویسنده: مهدی فرجاللهی
سوژه و جواهر
یکی از موضوعاتی که معمولاً ذهن نویسندگان را به خود مشغول میکند سوژه است.
یک سوژه خوب جواهر است اما زمانی ارزنده میشود که به دست جواهرساز بیافتد. کسی که بتواند درست و صحیح آن سوژه را پرداخت کند. اگر الماس ارزشمندی را به دستان آدمی ناشی بسپاریم آن فرد ارزش الماس را با تراش نامناسب و طراحی و اجرای ضعیفش کم میکند اما یک استاد خبره با تراش درست و طراحی زیبایش ارزش همان الماس را چندین برابر میکند.
جواهرسازی هم کاری هنرمندانه و ذوقی است و هم مهارتی که فراگرفته شده است. نویسندگی هم همینطور است.
یافتن موضوع کار سادهای است اگر به زندگی و آنچه پیرامونمان در جریان است توجه کنیم. بسیاری از سوژهها در همین نزدیکی است و کافی است کمی دقت و توجه داشته باشیم؛ اما قبل از اینکه درباره یافتن سوژه صحبت کنیم لازم است به چند نکته درباره محتوای یک اثر هنری اشاره کنیم.
گردوی بیمغز
اثر هنری باید محتوا و مغز داشته باشد. فکر کنید گردو مغز نداشته باشد یا فندق، بادام، پسته، موز و کلاً چیزهایی ازایندست و البته در مثل مناقشه نیست.
حالا ممکن است یکی بپرسد چرا سیب و گلابی و هلو را مثال نمیزنی که مغزشان خوردنی نیست؟ در پاسخ میگویم: همان مغز غیر خوردنی اگر نبود آن میوه مقطوعالنسل میشد.
مهم مغز داشتن است حالا چه خوردنی باشد چه غیر خوردنی و از آن مهمتر داشتن محتوا است که سیب و گلابی هم محتوا دارد ولی محتوایش در مغزش نیست.
اصولاً کار بدون محتوا به چه دردی میخورد؟ بالاخره یک اثر هنری باید به یک دردی بخورد. هنر باید اثرگذار باشد و برای منظور یا هدفی باشد اما عدهای جور دیگری فکر میکنند و میگویند: هنر برای هنر!
نردبان برای نردبان
البته این حرف درست است اما بعضیها هم هستند که نردبان را برای نردبان دوست دارند.
لیوان میخرند میگذارند روی طاقچه برای قشنگی یا در قفسه کتابخانهشان ۱۵ سری تاریخ ویل دورانت دارند که یکدست و ست باشد. موبایل میخرند برای موبایل یعنی از کل امکانات موجود در آن گوشی تلفن فقط دکمه روشن و خاموشش را بلدند و پز دادنش را.
عدهای هم پا را از این هم فراتر میگذارند و نردبان را حتی برای نردبان هم نمیخواهند. نردبان را میگذارند روی دیوارهای کنج باغچه و بهجای داربست؛ شاخههای درخت مو را روی آن میاندازند.
خلاصه اینکه نردبان برای نردبان یا حتی پفک برای پفک شرف دارد به هنر برای هنر.
سوژهها کجا هستند؟
ارجمندی اثر و نوشته به فکر، پرداخت و درنهایت ماهیت محتوای اثر برمیگردد.
برگردیم سر موضوع سوژه و اینکه سوژهها را چگونه و از کجا میتوان پیدا کرد؟ تمام اتفاقاتی که اطرافمان میافتد سوژه هستند اینکه چگونه به آنها نگاه میکنیم مهم است و اینکه چگونه آنها را پرداخت میکنیم.
یعنی نسبت به آنها بیتفاوت نباشیم.
باید در قدم اول یاد بگیریم چگونه همان اتفاق را برای دیگران تعریف کنیم.
این اولین قدم درراه استفاده از اتفاقات پیرامونی بهعنوان سوژه و دستمایه کردن آنها در آثارمان هستند. اینکه بتوانیم یک واقعه را بهخوبی توصیف کنیم کمک بزرگی به ما خواهد کرد.
روزانه بنویس
توانایی توصیف وقایع پیرامونی باید روی کاغذ اتفاق بیافتد و روزانه این عمل تکرار شود.
روزانهنویسی یکی از بهترین تمرینها برای نویسندگی است.
توصیف دقیق اتفاقات، افراد، اشیاء و اماکن مؤثر است. بهمرورزمان این یادداشتهای توصیفی روزانه باید زبان و شیوههای هنرمندانه را به خود ببیند. چراکه توصیفات معمولی و بیهدف ارزش چندانی ازنظر هنری نخواهند داشت.
برای اینکه نوشتههایمان به دنیای فکاهی نزدیک شود باید سیرداغ و پیازداغ ماجرا را کموزیاد و دستکاری کنیم. خواننده را غافلگیر کنیم و از شگردها و تکنیکهای مختلفی که در این زمینه وجود دارد بهره ببریم تا به نوشته ما فکاهی شود.
حالآنکه اگر خنده در نوشتهی ما هدف نهایی نباشد و ابزاری باشد برای رسیدن به هدفهایی انسانی و مهمتر به دنیای طنز قدم نهادهایم.
بهتر است نوشتههایتان را حتماً به نویسندهای قابل و توانمند نشان بدهید و از ایشان نظر بخواهید و از راهنماییهایش استفاده کنید تا روزبهروز نوشتههایتان بهتر و بهتر شود.
درباره شگردهایی صحبت کردیم که مورداستفاده قرار میگیرد. در ادامه یکی از شگردهای موردنظر به شکل سؤال و جواب عنوان شده است.
سؤال و جواب
به نظر شما در این بیت کلیم کاشانی برجستهترین شگردی که استفاده شده است؛ چیست؟
«حدیث بحر فراموش شد که دور از تو ز بس گریستهام آب برده دریا را»
در این بیت از بیدل دهلوی چطور؟
«خاکستری نماند ز ما تا هوا برد دیگر کسی چه صرفه ز تاراج ما برد»
یا در این بیت از سعدی:
«آه سعدی اثر کند در سنگ نکند در تو سنگدل تأثیر»
یا در این بیت از فردوسی:
«که گفتت برو دست رستم ببند نبسته مرا دست چرخ بلند»
پاسخ: بزرگنمایی
مراحل بزرگنمایی
بزرگنمایی سه مرحله دارد: مبالغه، اغراق و غلو
مرحله اول مبالغه است. مبالغه اندازهای از بزرگنمایی که ممکن است اما کمی سیرداغ و پیازداغش را زیاد کردهاند.
دومین مرحله اغراق است. اغراق اندازهای از بزرگنمایی که غیرممکن نیست اما عرفا اتفاق نمیافتد.
مرحله سوم هم غلو است. غلو بزرگنمایی در حد لالیگا و غیرممکن است.
در قسمت بعد از بزرگنمایی بیشتر خواهیم گفت.
نوشته درسهایی کوتاه برای نوشتن طنز اولین بار در مدرسه نویسندگی. پدیدار شد.